کد مطلب:139220 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:247

آثار بدایع نگار و نمونه ای از آنها
[1] .

از مؤلف، مترجم، محقق، مصحح مورد بحث، تا 12 اثر از وی می توان یاد كرد كه برخی تألیفی، بعضی ترجمه و پاره ای تصحیحی می باشد كه ذیلا با آوردن نمونه ای از نثر و مطالب و منابع كتابشناسی آنها، به توضیح مختصری درباره ی هر یك می پردازیم:

1. فیض الدموع (كتاب حاضر)

تحریر نسخه ی اول آن توسط مرحوم كلهر به تاریخ 1283 با خط خوش نستلیق كتابت شده و به شماره ی 1080 در كتابخانه ی سلطنتی نگهداری می شود. نسخه ی دوم تحریر سال 1286 می باشد كه مرحوم بدایع نگاربا اصلاح پاره ای كلمات و شرح


برخی واژه ها و عبارات به چاپ آن اقدام كرد.

2. ترجمه ی عهدنامه امیرالمؤمنین علی علیه السلام به مالك اشتر نخعی، تقدیم به ناصرالدین شاه شد و در سال 1273 در صفحات اول كتاب مخزن الانشاء به چاپ رسید. در مقدمه ی آن آمده است:

«بنده ی درگاه، بدایع نگار دولت جاوید، بر آن شد كه شواهد معانی و لطایف نهانی آن فصول را كه عنوان دیوان معالی بدان منوط است و فهرست ابواب مقام، بدان مربوط بالغتی فصیح و بیان جزل بر منصه ی لفط دری، كرشمه ی جلوه گری دهد...».

ر.ك: فهرست فارسی منزوی ج 1572/2؛ فهرست آستان قدس رضوی، شماره های 1647، 2093 و فهرست الفبایی آستان قدس روضی ص 413؛ الذریعه ج 118/4، فهرست مجلس شماره ی 775؛ ملی تبریز شماره ی 2956؛ ملك 1310/1 - 4310/1؛ سپهسالار ج 143 - 142/2.

3. دیوان

بخشی از خسروی نامه ی وی در وزن بحر تقارب كه گویا قسمتی از كل دیوان اوست در مدح حضرت رسول اعظم صلی الله علیه وآله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام سروده در حواشی مخزن الانشاء چاپ شد.

در كتابهای مختلف تحت عناوین مثنوی ابراهیم نواب، دیوان نواب تهرانی یاد شده كه گویا بیش نباشد.

مؤلف در جایی از كتاب عبرة الناظرین، ذیل شرح احوال ناشایست میرزا حسینخان می گوید: «در نامه خسروی، فصلی مشبع پرداخته ام» كه معلوم نیست همان دیوان او باشد یا كتابی مستقل تحت همین نام.

ر.ك: فهرست دانشگاه تهران، شماره ی 3569، ج 2586 / 12؛ فهرست سپهسالار، ج 142/2، ج 118/4، فهرست منزوی ج 2586/3 و ص 3117، الذریعه 162/7،


127/9؛ فرهنگ سخنوران ص 627.

4. كتابی مبسوط در علم بدیع به روش حدایق السحر

مؤلف از این كتاب در ابتدای رساله ی سیاسی خود كه قریبا تمام آن را خواهیم آورد، یاد می كند و درباره ی آن می گوید: «آن را به نظر ادبا و بلغای عهد رسانیدم. زیاده مستحسن افتاد، تحسین و تمجید فراوان كردند».

پدر وی این كتاب را نزد حاجی میرزا آقاسی و نیز محمد شاه قاجار و برخی اعیان برده و شاه بر او آفرینها گفته و لذا لقب «نواب دارالخلافه» را به وی عطا كرد. متأسفانه از این كتاب تاكنون خبری بدست نیامده! امید كه پیدا شود.

5. انشائی نوشته ی 19 شعبان 1274 در مجموعه ای به شماره ی 5214 /6 در دانشگاه تهران. فهرست دانشگاه ج 4155 / 15.

نامه ای است در 16 سطر با نثری موزون و مسجع كه بخشی از آن ذیلا آورده می شود:

«فدایت! بیش از این صبر ندارم كه تو هر دم بر قومی بنشین و مرا بر سرآتش بنشانی. سخن در معنی دیدار است نه صورت دلدار. شاهد معنی را جلوه و جمال زیباتر كه عروس صورت را عشوه و دلال. آنكه او در بند طلعت زیباست و در دام خلعت دیبا، در سر طریقیت گامی برندارد و از سر حقیقت كامی برنگیرد. شیفته ی زلف دلاویز است و فریفته ی لعل شهد آمیز. و آنكه از عالم صورت رسته است و بر طارم معنی نشسته، همه ی امیدش از دوست كمال اوست. هلال مهر او جوید، به دلال چهر او آب لطف او خواهد...».

در پایان این رساله ی كوتاه آمده است: از مكاتبات و مراسلات حضرت نواب با احتساب فضائل مآب، معالی انتساب میرزا محمد ابراهیم منشی رازی بدایع نگار دولت ابدی نصاب حفظه الله تعالی.


6. تصحیح و ترجمه ی قاموس اللغه فیروز آبادی كه به طور سنگی در قطع رحلی چاپ شده است.

7. تحقیقاتی بر كتابی از جار الله زمخشری

سیف الله نواب از نوادگان بدایع نگار در مقدمه ای كه بر چاپ 1345 فیض الدموع نوشته، این مطلب را ذكر كرده است.

8. عبرة الناظرین و عبرة الحاضرین

مؤلف در این كتاب، وقایع ده سال زمان ناصر الدین شاه را از سال 1279 تا 1289 بیان می كند.

حسین نواب در مجله ی یغما، سال 18، شماره ی 8 صص 410 -405، سال تألیف این كتاب را 1280 ذكر می كند، در حالیكه خود مؤلف به قضیه ی قحطی سال 1288 می پردازد كه تا سال 1289 ادامه داشت.

بدایع نگار این كتاب را بعد از عقد اللئالی كه در سال 1275 تألیف كرده، نوشته است. البته استاد دانش پژوه به اشتباه گفته است كه بدایع نگار عبرة الناظرین را در سن 20 سالگی نوشته است. [2] .

در هر صورت، عبرة الناظرین راجع به حادثه ی هولناك و فاجعه ی دردناك قحطی سال 1288 است كه منجر به سقوط میرزا یوسف مستوفی الممالك از صدارت ایران شد. وی در هجو و طعن مشیر الدله میرزا حسینخان قزوینی هیچ فروگذار نمی كند.بذل و بخششهای بی حساب او را، سخت به باد انتقاد می گیرد. مؤلف فاجعه ی قحطی را چنین ترسیم می كند:

«در تضاعیف این حال، موسم دیماه در رسید و از پس چند سال جذب، ازمنه و ازمات سنین، زمستانی سخت، و بردی شدید فراز آمد. مغزها در


استخوانها بیفسرد و نفسها در كام بسته گشت و برفهای گران افتاد و بارانهای شدید غزیر ببارید و راهها مطموس گشت و طرق آمد و شد كاروانها مسدود ماند و طریق امداد و اعداد از سایر بلاد متعذر گشت. مردمان به گوشت و پوست یكدیگر در آویختند و شنیدم كه در دیگر بلاد ایران چون قم و صفاهان و كاشان و همدان بر انواع جانوران ابقا نكردند و گربه و سگ نایاب شده بود و موش از سوراخ سر بدر نمی كرد و هر كس را بر حال دیگری رقت نبود.... بدیده ی معاینت بدیدم و به چشم مشاهدت در نگرستم كه در كوی و برزن، جز از خوف مرگ و التهاب جوع اثر نه، همه ی خاطرها افسرده و رخسارها پژمرده و چشمها در مغاك شده و مرگ را خواستار آمده و از غایت گرسنگی از زندگی سیر شده و بر امید لقمه ای نان، نقد روان در باخته.. و این واقعه ی عظمی و داهیه ی كبری به دیرگاه همه ی خلق ایران را مستمر بود و دلها در بوته ی التهاب منزجر، تا طلیعه ی بهار تسع و ثمانین و مأتین بعد الالف (1289 ه. ق) بدمید و باد نوروزی وزیدن گرفت و ابر آزاری شاد روان بر كشید و دست فروردین بر بسیط زمین، بساط زمردین بگسترد و روی هوا بشكفت و باد بهاران بر كنار جویباران مشك تتاری و عود قماری بسایید و سرو آزاد قامت برافراخت و بید مولد بر حشمت او پشت تا كرد...» [3] .

نسخه ای از این كتاب نزد آقای حسین نواب بوده است. [4] . نسخه ای نیز اخیرا در دو جلد در كتابخانه ی آستانه ی شاهچراغ شیراز مشاهده شد كه اقدام به تهیه فیلم از آن نمودیم. استاد منزوی نیز از آن تحت شماره ی 4362 فهرست خود یاد كرده است.

9. عقد اللئالی فی نقد المعالی

اعتماد السلطنه درباره ی این كتاب می نویسد: «میرزا محمد ابراهیم بدایع نگار،


وقایع ده سال عهد جاوید مهد را كتابی نموده موسوم به عقد اللئالی و نهایت مطبوع طبع اقدس اعلی و بجز تاریخ بدایع دولت كه مشغول است، تاریخ دیگر مبسوط از ابتدای دولت قوی شوكت شروع نموده در كمال فصاحت و سلاست و چند جزء آن را به نظر انور ملوكانه رسانده، مقرر فرمودند كه آن تاریخ را نیز مشغول باشد و به ملاحظه ی علم و فضل مشار الیه به منصب نیابت اول وزرات علوم خلعت همایون را سرفراز گردید» [5] .

در این عبارت، اعتماد السلطنه به دو تاریخ دیگر علاوه بر عقد اللئالی اشاره می كند.

ظاهرا یكی از آنها همان عبرة الناظرین باشد و آن پس از عقد اللئالی كه در سال 1275 تألیف شده، نوشته شده است. در هر صورت، هیچ اطلاعی از كتاب تاریخ سومی از وی تا كنون بدست نیامد.

عقد اللئالی در دو جلد است. جلد اول از زمان محمد حسنخان قاجار تا عصر فتحعلی شاه و جلد دوم شامل دوران محمد شاه و ناصرالدین شاه می باشد كه در آن سخت حاجی میرزا آقاسی را نكوهیده است. [6] .

ر.ك: الذربعه 295 / 15؛ فهرست فیلمهای دانشگاه تهران 36/3 شماره ی 4243؛ فهرست ملی شماره ی 2079 / ف، ج 92/5؛ فهرست اصغر مهدوی شماره ی 179؛ فهرست منزوی 4365، 4261؛ فهرست دانشكده حقوق شماره ی 122 ب و 131 ب؛ كتابخانه ی سلطنتی شماره ی 1157. برچسب قاجار و شماره ی دفتر 707 كه شامل جلد دوم آن می باشد.

در اینجا نمونه ای را از سبك انشای بدایع نگار از عقد اللئالی می آوریم.

«پس از واقعه ی قتل قائم مقام، پادشاه غازی به حكم ارادت خاطر و عنایت


جبلی جزئی و كلی، نظم ممالك و امن مسالك را در كف كفایت وال ایالت جناب حاجی گذارد و او در وضع مجاری ملك و عقد قواعد دول و حل معاقد امور، سیرتی تازه و رسمی بدیع نهاد. و در رذائل نفس و ذمائم اخلاق و غلبه ی شره و مطاوعت هوی، توفر فزود و با سوء سلوك و قبح سخن و ردائت قول و دنائت طبع، قلوب ایتام و ارامل و خاطر اعاظم و اماثل بخست و هیچ كس از زخم زبان و جرح لسان او مأمون نماند. و در منصب حكم و سوء استبداد، پای از حد اعتدال به بسی مسافت فراتر نهاد. نقد سره ی صدق و راستی كه سرمایه ی مروت و وفا و پیرایه صفوت و صفا جز آن نتواند بود، در زیر بساط تمویه و تزویر بنهفت و زرق و شعوذه كه از دیرباز در خلوت خاطر و صممیم قب نهفته بود، آشكار كرد...» [7] .

10. تصحیح شرح ابن ابی الحدید بر نهج البلاغه

مؤلف این كتاب را در سال 1271 تصحیح كرد و با حواشی و تعلیقات و مقدمه ای كوتاه به فارسی در دارالطباعه چاپ سنگی كرد. این گتاب بیش از هزار صفحه و در قطع رحلی است و نسخه ای از آن در بخش كتب چاپی سنگی دانشگاه تهران موجود است. در اینجا انگیزه ی مؤلف را نسبت به تصحیح و چاپ آن به قلم خودش می آوریم. [8] .

«چون كتاب مستطاب شرح نهج البلاغه از تألیفات فاضل ادیب متكلم بلیغ عبدالحمید عز الدین ابی حامد بن هبة الله بن محمد بن حسین بن ابی الحدید كه از


اجله ی معتزله و فحول افضلیه ی بغداد است، در استیفای مباحث كلام و مكارم اخلاق و مقامات عارفین و فنون اشعار و شجون آداب و مواعظ بلغا و كلمات فصحا و تواریخ و انساب و رسوم جاهلیت و سیره ی اعراب، نسختی بارع و تألیفی معجز بود و انتساخ این كتاب از جهت طول ذیل و كثرت كتابت، همه.كس را میسر نبود مگر بخطوط مختلفه و مدت متمادی، چنانكه در دارالخلافه ی طهران كه امروز سواد ممالك ایران است، و مجمع اهل فضل و محط رجال، بیش از نسختی چند معدود یافت نمی شد، آن هم چنان مغلوط و مغشوش كه اصلا فایدتی بر آن مترتب نمی گشت و كسی را از آن به هیچ گونه تمتع نبود. بر این جمله این بنده بدایع نگار دولت علیه ی ایران ابراهیم منشی رازی ملقب به نواب را نصب العین خاطر و وجهة القلب اهتمام آمد كه این كتاب مستطاب را در دارالطباعه ی طهران طبع كند و مراین دولت جاوید را به روزگار، ذكری جمیل و اثری محمود باقی گذارد و نسختی چند كه در دارالخلافه یافت می شد بدست آورد، و بیرون از جزوی چند كه در صحبت یك دو از اهل فضل و طلبه ی علم تصحیح یافت، چون همه كس را چنانكه باید تمكن فهم معانی و تتبع در وجوه املا نبود، خود این بنده در تصحیح و تنقیح آن - طلبا لمرضاة الله و تقربا الی ولیه - بسی رنج برده و وقت عزیز و عمر گرامی مستغرق این مهم داشت و در وجوه مخارج آن مبلغی گزاف ملتزم گشت تا - بحمدالله تعالی - در مدتی اندك صورت اتمام یافت و مطبوع اهل علم و ارباب فضل و بزرگان عهد گشت و سعی این بنده ضایع نماند. و اگر مردم فاضل در این كتاب نیك بنگرند و با دیگر كتب كه با مداد و قلم نگاشته شده بسنجند، هر آینه مراتب رنج و شكنج این بنده در تصحیح این كتاب، همه را مشهود آید و سعی این بنده مشكور افتد و با این همه از مكارم اخلاق و محامد آداب خداوندان فضل، چشم آن است كه اگر بر خطا و سهوی از این بنده و یا از


نگارنده و یا طبع نماینده، وقوف یابند از هر سه گان از وی عفو و اغماض چشم فرا پوشند و خرده نگیرند.



من ذالذی ترضی سجایاه كلها

كفی المرء نبلا ان تعد معایبه



و در آخر كتاب می نویسد:

«الحمدلله و له المنة كه كتاب مستطاب شرح نهج البلاغه كه از جهت طول ذیل و كثرت كتابت بیشتر مردم هنرمند از فواید آن محروم بودند و همه كس را مكنت اقتناص شوارد و اقتباس فرآید آن نبود بعسی و اهتمام بنده ی درگاه بدایع نگار دولت علیه ایران محمد ابراهیم بن محمد مهدی الطهرانی الملقب به «نواب» حسن استنساخ و مزید تصحیح یافت و در ماه ربیع الاول از سال 1270 شروع گشت و در ربیع دیگر از سال 1271 در دارالخلافه ی طهران مطبوع افتاد».

11.هزار داستان

نسخه ی خطی آن با خط نستعلیق بسیار زیبای مؤلف در كتابخانه ی سلطنتی به شماره ی 1753 در 42 برگ نگهداری می شود. تاریخ تألیف این كتاب را 1260 ه.ق نوشته. یعنی زمانی كه مؤلف حدود 20 سال داشته است. وی این كتاب را به محمد شاه قاجار تقدیم نموده و در آن از حاجی میرزا آقاسی به تمجید و تكریم یاد كرده است و این مربوط می شود به زمانی كه هنوز روابط پدر وی با حاجی حسنه بوده است.

این كتاب در چهار باب است. باب اول در آیین سلطنت، باب دوم در آیین طریقت، باب سوم در علو همت، و باب چهارم در حسن تربیت، همراه با حكایتی نغز و شیرین و اشعاری از خود مؤلف. نثر ادبی مؤلف، لطیف و دلنواز است.

بدایع نگار انگیزه ی تألیف این كتاب را در پایان كتاب چنین نقل می كند:

«كاتب این اوراق و ناظم این ابواب محمد ابراهیم بن محمد مهدی الطهرانی الملقب بنواب بر لوح خاطر ارباب بینش كه برگزیده ی آفرینشند می نگارد كه این


بنده در آغاز جوانی تحصیل محاسن را مواظب بود و تكمیل معارف را مراقب، از آنجا كه اجداد امجادم را سرمایه ی معیشت پیوسته امر تجارت و شغل زراعت بود، این بنده هم به حكم «الولد سر ابیه» دست از تكمیل كمال باز داشته همت بر تحصیل مال گماشتم. روزگاری در كار تجارت خون دل خوردم و رنج بی حاصل بردم نه در خور ریاست شهری شدم و نه قابل كفایت امری، نه در نظر عام، خاص گشتم و نه در نظر خاصی اختصاص یافتم. هر چه اندوختم خوردند و هر چه گرد آوردم، بردند. بناچار دامن از معاشرت فراهم چیده... در نشیمن عزلت خزیدم و دفع ملال را گاهی به مطالعه ی ابیات عرب و اشعار عجم سرگرم بودم. چندی بر نیامد كه عزم تصنیف این كتاب دامن گیر خاطر شد. به تألیف آن پرداخته و در روزگاری اندكش تمام ساختم و از آنجا كه گلستان املح الشعرا را هزار دستانی در كار بود آن را هزار دستان نام نهادم. امید كه در همایون بزم شاهنشاه جهانیان پناه - ادام الله بقائه - كه رشك فردوس برین و غیرت نگارستان چین است، نغمه پرداز آید و به قبولی از همایون خاطرش، آرایش و طراز گیرد، تمام شد هزار دستان در ماه جمادی الاولی سنه 1260.

12. چهار رساله ی سیاسی و اقتصادی

استاد منزوی در صفحه ی 1676 از این چهار رساله نامبرده ولی در فهرست دانشكده ی حقوق، این چهار رساله اشتباها به نام جعفر قلیخان سردار ملقب به نواب معتمد التجار ثبت شده است.

در بین كتب خطی كتابخانه ی دانشكده ی حقوق كه به كتابخانه ی مركزی دانشگاه انتقال داده شده است، كتابی است محتوی چهار رساله كه عموم آنها بتاریخ 1291 ه. ق.

) 1874 میلادی) تحریر شده. رساله ی اول سرگذشت خود نویسنده است. [9] رساله ی دوم


كتابچه ی مداخل و مخارج [10] و سومی رساله ی اسكناس و چهارم رساله ای است در باب ضرورت توسعه ی اقتصادی مجموعه ی این رسائل تحت شماره ی 369 / ف در فهرست فیلمها درشماره ی 4244 ثبت شده است. از تحقیقاتی كه درباره ی این رسائل به عمل آمد معلوم می شود كه این رسالات به قلم محمد ابراهیم بدایع نگار می باشد. نظر به اهمیت این چهار رساله، تمام رساله ی اول و گزارشی از سه رساله ی دیگر را نقل می كنیم. امید است خوانندگان عزیز بخاطر طولانی شدن این مقدمه بر بنده ببخشایند.

بدایع نگار در دوره ی زندگی خود از كسب و تجارت كه حرفه و پیشه ی اسلاف او بوده است، صرف نظر می كند و به تحصیل می پردازد و بعدها به دربار راه می یابد و به نیابت وزارت علوم و ریاست تجارت می رسد و پس از كناره گیری از این دو كار در وزارت خارجه مشغول خدمت می شود. در این وزارتخانه، هم به علت شوق فطرت و هم به جهت آگاهی از وضع جدید كشورها، مطالعاتی در امور اقتصادی، می كند و به سالنامه ها و كتب خارجی نظر می كند در همین زمان كتابچه هایی را كه ذكر آن گذشت می نویسد كه نظرهای خود را در بهبود وضع اقتصاد كشور در آنها ذكر كرده است.

وی در رساله ی نقش توسعه ی اقتصادی و صنعتی در تعالی و استقلال كشور كه كوچكترین آنها است؛ ایران را مستغنی از حیث مواد اولیه می داند، چه از جهت محصولات كشاوری مانند پنبه و كتان و چه از حیث محصولات دیگر مانند پشم و ابریشم و یا ذخائر زمینی مانند مس و آهن و قلع و غیره. ولی اشكال پیشرفت اقتصاد را از این جهت می داند كه از بیشتر این مواد، به علت عدم آشنایی به علوم و فنون


مربوط به استفاده ی مواد اولیه، آن طور كه سزاوار است استفاده نمی شود. لذا لزوم استخدام متخصصین خارجی را توصیه می كند، و حتی پیشنهاد می كند كه در روزنامه ها آگهی داده شود كه برای استفاده از سرمایه مادی و معنوی خود، هر كس مایل است می تواند به ایران بیاید و در اینجا مشغول كار شود.

او می گوید: از این راه دو منفعت بزگر عاید ایران خواهد شد، اول اینكه مقداری سرمایه به ایران وارد خواهد گردید و دوم اینكه مردم این مملكت در تحت نظر خارجیهای متخصص كار یاد خواهند گرفت و می توانند بعدا خود دستگاههای جدید ایجاد كنند و بكار بپردازند. پس ایرانیان - «فایده ها و منفعتها ببرند و بتدریج لطائف و نكات آن صناعت و آن حرفه را بیاموزند» و متخصص خارجی «با كمال حرمت ونهایت اطمینان بخاك ایران آمده به موجب قرار نامه ای كه حایر صرفه و صلاح جانبین باشد و بر هیچ یك از دو طرف حیفی و میلی وارد نیاید بازار صناعت و حرفت خود را مفتوح ساخته، خیالات نافعه و كمالات مفیده ی تامه خود را جلوه ی بروز و ظهور بدهد.»

در رساله ی دیگر كه راجع به انتشار اسكناس است شرح فواید اسكناس و رواج بازار تجارت، در نتیجه ی بكار بردن آن، داده شده و متذكر می گردد كه بهتر است از این وسیله ی مبادله كه سابقا نیز در ایران معمول بوده استفاده شود و تنها به پول طلا و نقره اكتفا نگردد.

نویسنده اظهار می داد كه تجربه ی سایر دول به ما نشان داده است كه انتشار اسكناس و تضمین دولت می تواند «در صدق قول و وفای عهد و ایجاب حقوق و اجرای حدود» مؤثر باشد. و همین كاغذ «بواسطه ی نقشی كه بر آن ترسیم كرده اند...» و این اعتبار را به آن داده اند.. بر جوهر نفیس طلا «ناموس اصغر» برتری یافته است.

پس صفات طلا را بتفصیل مذكور داشته. و از این جهت كه اسكناس می تواند بواسطه ی


سبكی وزن و سهولت حمل و نقل آسایشهایی ایجاد كند آن را بر مسكوك طلا مزیت داده است.

آناگل به این مطلب اشاره می كند كه مردم می توانند وجوه زر و سیم خود را، كه دیگر بواسطه ی وجود اسكناس به آنها احتیاجی ندارند، نزد دولت به ودیعه گذارند و دولت در ازای آن وجوه به آنها اسكناس تحویل دهد، كه آنها در معاملات خود بكار برند، و باین ترتیب هم گشایشی در كار مردم حاصل شود و هم اعتبار دولت بواسطه ی در دست داشتن مقداری طلا و نقره افزایش یابد. دولتهای بیگانه بواسطه ی در دست داشتن این وجوه و حسن اعتماد مردم توانسته اند كارخانه های عظیم و دستگاههای خطیر ایجاد كنند و در دنیای صنعت و قدرت از مقامی عالی و ممتاز برخوردار گردند.

سپس با اظهار تأسف از اینكه دولت ایران متوجه اینگونه مسائل نیست، آرزو می كند، ای كاش مردم ایران از اهمیت و عدالت نصیبی داشتند و از فواید و نتایج یگانگی دولت و ملت بهره مند می شدند.

و چون در آن هنگام وضع دولت را طوری می بینید كه انتشار اسكناس را مشكل بلكه غیر ممكن می یابد، برای افزایش پول در معاملات و آسایش مردم و بر طرف نمودن فقر و تنگدستی و صرفه جویی برای خزانه ی دولت و ایجاد یك منبع منفعت برای دولت راهی نو می اندیشید و آن این است كه دولت از ضرب سكه ی طلا و نقره كه معمول مملكت است، صرف نظر كند و بجای آن مسكوكات مس و برنج «با وضع متناسب و وزن سبك و منگنه ی مخصوص» رواج دهد.

او پیشنهاد خود را بطور دقیق تشرح می كند و می گوید: «سكه های جدید از دوازده دینار و نیم الی هزار دینار باشد و وزن آنها از پنج نخود مس الی یك مثقال و هفت سكه ی متفاوت با تعیین قیمت و تعیین دقت و تعیین حدالضرب، رواج یابد به همراه این مسكوكات مس و برنج، مسكوكات زر و سیم نیز به آن مقدار كه لازم باشد


ضرب شود و با این مسكوكات اختراعیه ی جدید مبادله شود و این مسكوكات در داد و ستد دولتی وقتی حكم واحد داشته باشد و همان فایده و نتیجه كه بر طلا و نقره مسكوك متفرع است، بر این مسكوكات نیز مترتب بشود».

برای اثبات نظر خود ذكر می كند كه مدت پنجاه سال است كه دولت عثمانی این كار را كرده و این نوع پول را در مملكت خود رواج داده و هیچگونه ضرر و زیانی از آن حاصل نشده است.

از این گذشته انتشار این نوع پول می تواند راه انتشار اسكناس را در كشور باز كند و مردم كه به دریافت پل مسی، بجای طلا و نقره، عادت كرده اند و به دولت اعتماد نموده اند و در معاملات خود اینگونه پول را قبول می كنند، در موقع انتشار اسكناس، آن را نیز مورد قبول قرار خواهند داد.

بدایع نگار می گوید: چنانچه این پیشنهاد مورد قبول اولیای دولت واقع گردد، حاضر است شرایط لازم انشتار اسكناس یا پول فلزی را به نحوی كه از تقلب نیز مصون باشد، در كتابچه ی دیگری بنویسد، و تقدیم هیئت دولت بدارد.

رساله ی دیگر كه در دفتر مذكور ضبط است، نوشته ای كه آن را كتابچه «مداخل و مخارج» نامیده اند چه با لفظ «مداخل» شروع می شود و بحث اساسی آن درباره ی مداخل و مخارج است.

نویسنده معتقد است كه مداخل بر دو قسم است: «اول مداخل متداولی و انتقالی» دوم «مداخل مصنوعی و اختراعی».

در توضیح این دو نوع مداخل می گوید: «مداخل متداولی و انتقالی مالی است كه از محلی به محل دیگر انتقال یابد. یعنی ازدستی به دست دیگر برود. هرگاه رعایا مالیاتی به دولت بپردازند و مردم مواجبی از دولت دریافت دارند، مقداری پول از دست مردم به دست دولت رسیده و دولت از آن پول، مواجب همه را پرداخته است.


لذا در حقیقت مقداری مال جابجا یا دست به دست شده است. یعنی مقداری پول از دست مردم به دست دولت رسید (مداخل دولت) و دولت همان پول را به مردم دیگر، یا گاهی به همان مردمی كه مالیات پرداخته اند، داده است (مداخل مردم). پس در واقع چیزی اضافه نشده.، بلكه فقط انتقال مقداری پول بوده است. تعارفها و انعامها نیز به همین منوال است كه مقداری ثروت از دستی بدست دیگر منتقل می گردد. نویسنده مداخل مرابحات را نیز در همین ردیف می شمرد؛ چه از این گونه انتقالات پول، تمولی افزوده نمی شود. بلكه مقداری مال از شخصی به شخص دیگر انتقال می یابد و منع مرابحه را در شرع اسلام تا اندازه ای از این جهت دانستند كه چون مالی افزوده نمی شود و افزایش حاصل نمی گردد، چنانچه پولی از گیرنده ی وجه به وام دهنده - داده شود، در حقیقت مالی است كه بدون مجوز از كسی بدیگری انتقال یافته و این كار صحیح نیست. آنگاه توضیح می دهد كه اگر در ممالك اروپا این طور انتقالات و رسوم مرابحه برقرار است، برای آن است كه فواید آن عمومی است. یعنی آنها موفق شده اند به وسیله ی بانكها شركتهایی تشكیل دهند و این شركتهای عظیم، به كار تجارت و ایجاد كارخانه و صنایع بزرگ می پردازند كه از آنها «مداخل مصنوعی و اختراعی» حاصل می گردد و نفع آنها برای عموم مردم است و افزایش واقعی ثروت حاصل می شود و به این دلیل عقلای آنها با این فرع مرابحه مخالفتی نكرده اند. مرسوم كشورهای خارج این است كه پول را از افراد مردم وام میگیرند و ازجمع این وجوه كوچك، سرمایه ی بزرگ برای براه انداختن كارهای عظیم استفاده می كنند، می توانند از فواید آن بهره مند شوند.

قسم دوم مداخل، «مداخل مصنوعی و اختراعی» است. یعنی ایجاد یك چیزی كه با آن چیز تمول مملكت افزوده شود.

این نوع مداخل، به وسیله ی زراعت و صناعت و تجارت حاصل می شود. اگر یك


خروار گندم بذر می شود و از آن ده خروار گندم حاصل گشته. اگر با یك من آهن كه پنج هزار دینار قیمت دارد، اسباب و ادواتی بسازیم كه ده تومان قیمت داشته باشد، این مبلغ اضافی موجود نبوده. و به وسیله ی صناعت آن را ایجاد كرده ایم. اگر متاعی در داخل كشور ده تومان قیمت دارد، آن را به خارج از كشور می بریم و به بیست تومان بفروش برسانیم، این مازاد قیمت ده تومان كه در مملكت نبوده و اكنون در دست داریم، به وسیله ی تجارت حاصل شده.

تأكید نویسنده در خصوص افزایش بهای حاصل شده از صنعت بیشتر است و بصراحت می گوید كه «مس و آهن قیمت طلا و نقره بهم برساند و سنگ و كلوخ به مقام جواهر برسد.» و این افزایش قیمت را به كلیه ی مواد اولیه گسترش می دهد. پنبه و ابریشم و پشم، فلزات و جمادات و نباتات «در دست مردم صناع الید اضعاف قیمت حالیه قیمت مالیه بهم برساند».

سپس به تربیت حیوانات اشاره كرده كه اگر آنان را تربیت كنند واز آنان استفاده ببرند، نیز در افزایش ثروت و پیدایش «مداخل مصنوعی و اختراعی» مؤثر است. نیروی انسانی نیز مورد توجه نویسنده می باشد و به آن اهمیت خاصی می دهد. كه اگر در تربیت نوع انسان سعی و كوشش بعمل آید، چه نتایج و فوایدی حاصل خواهد شد و كلیه ی منافع حاصل از منابع دیگر، اعم از ساختن نهرها و استفاده از آبها و احداث زمینهای زراعتی و ساختن راهها و پله ا و استخراج معادن و فلزات و استفاده از جنگلها و بیشه ها و دامداری و تربیت كلیه ی حیوانات همه در دست انسان، انسانی كه تربیت یافته است، می باشد.

مخارج (هزینه ها) نیز بر دو قسم است: قسم اول «مخارج ازدیادی و انتفاعی» است. این نوع هزینه ها، مخارجی است كه مردم از آنها منفعت می برند و بر بالا بردن ثروت مملكت كمك می كنند. مثلا مخارجی كه برای اداره ی املاك و بكار انداختن قتوات و كارخانه ها و استخراج معادن و انتظام امور مملكت و تربیت ارتش و


مخصوصا تربیت افراد مملكت می شود.

نوع دیگر «مخارج انحطاطی و انتقاصی» است. مقصود از این نوع مخارج هزینه هایی است كه هیچگونه نفعی از آنها حاصل نمی شود نه نفع عموم مردم و نه حتی نفع یك فرد. این نوع هزینه ها عبارت است از مخارجی برای تجمل و ترتیب اثاثه مجلل و ظروف زر و سیم و خدم و حشم و عمارتهای زیبا و لباسهای فاخر كه بیشس از حد لزوم بكار برده می شود.

بدایع نگار در سال تحریر كتابچه ی مداخل و مخارج، جمعیت ایران را «بیست كرور» ذكر می نماید و میگوید: «از این بیست كرور اگر دو عشر آن در طلب مداخل اختراعی باشند.. هشت عشر دیگر... نفقه خور این دو عشرند. «... متأسفانه كسانی كه توانایی مالی دارند، فقط در فكر مخارج انتقاصی هستند و عمارات عالیه و اثاثه ی متجمل فراهم می سازند و لباسهای فاخر می پوشند و این نوع زندگانی را اسباب احترام خود قرار می دهند و «پیداست كه این معنی تا چه مایه اسباب خرابی مملكت و پریشانی اهالی مملكت شده است و می شود.»

برای پایان بخشیدن به این نابسامانیها، توصیه می كند كه مردم به جانب كشاورزی و پیشه و هنر بازرگانی روی آورند و از هزینه هایی بی معنی و لا طائل روی بگردانند و مخصوصا به تحصیل هنر بپردازند و تدبیر كار و تهیه ی معاش مملكت را، روی حساب آورند و از «صورت دخل و خرج مملكت» غافل نمانند.

بدون تردید چنانچه وضع نابسامانی كه در آن موقع مملكت داشته ادامه یابد، روز به روز تسلط كشورهای مترقی به كشورهای ضعیف و ناتوان گسترش خواهد یافت و ضعف نیروهای اقتصادی مایه ی استیلای بیگانگان خواهد بود.

برای آگاهی به وضع حقیقی كشور باید سازمان آمار برای كشور ایجاد كرد تا میران نیازهای كشور معلوم گردد و این «تحریر نفوس» به منظور آگاهی به احتیاجات و


ضروریات زندگی از نظر خواربار و لباس و وسائل حمل و نقل می باشد.

بدایع نگار در صرف نظر كردن از «مخارج انحطاطی و انتقاصی» سختگیر است. این گونه هزینه ها را باعث تضییع وقت و ضایع ساختن عمر می داند. او تفریح كردن و سرگرمی را محكوم می كند و آنها را سبب بطلان وقت و مال می شناسد و بالصراحه میگوید: «بوزینه و خرس گردانیدن، آتش افروز شدن، لوطی بودن، نقالی و مارگیری صناعت داشتن نه تنها مفید نیست، بلكه عده ای بیكاره و درویش بار می آورد كه بالنتیجه، شرارت و دزدی و كمند اندازی و عربده سازی و جنگجویی خوی آنها می شود».

بدایع نگار راه پیشرفت اقتصادی كشور را، همكاری صمیمی بین دولت و ملت می داند. در هر صورت دخالت دولت را در امور اقتصادی لازم می شمرد و برای شروع بكار پیشنهاد می كند كه دولت به سرمایه داران كشور مراجعه كند و از آنها بخواهد برای امور مهم، مانند ساختن راهها و پلها وایجاد نهرها و قنوات و كارخانه و غیره سرمایه ی خود را به صورت شركت سهامی در اختیار دولت بگذراند. دولت نیز خود در این سرمایه گذاری شركت كند و در پایان كار و هنگامی كه عواید آن امر اقتصادی ظاهر شد، آن را به نسبت سهم شركا تقسیم كنند.

البته رعایت كلیه ی اصول اخلاقی و عدالت از طرف دولت لازم است، تا اینكه جلب اطمینان حاصل بشود. خود مردم نیز داوطلبانه برای انجام سایر امور بزرگ قدم برخواهند داشت.

بدایع نگار دولت را پیشه ور خوبی نمی داند و به این دلیل اظهار می كند كه خالصجات دولتی كه به توسط خود دولت اداره می شود، منفعت كامل حاصل نمی كند، لذا پیشنهاد می كند كه خالصجات به جای حقوق و مواجب بدست مردم سپرده شود. چون مردم اطمینان حاصل كردند كه نتیجه ی كار خودشان، مالی خودشان


خواهد بود، كوشش و سعی بیشتری در آبادی املاك خواهند نمود و محصول بیشتری بدست خواهند آورد و البته هر قدر نوكر دولت ثروتمند شود و دولت نیز مقتدرتر و تواناتر خواهد شد. برای اطمینان مردم اینكار باید بموجب «دستخط همایونی» انجام شود.

دولت باید بدوا اعتباری به رعایا بدهد، تا آنها بتوانند وسایل آبادی املاك را فراهم سازند و سپس وقتی كار براه افتاد، تردیدی نیست كه عواید املاك و خالصجات بیشتر خواهد شد. چه در حال حاضر هر سال در حدود ده هزار خروار الی سی هزار خروار و از ده هزار تومان الی سی هزار تومان به رسم تخفیف و كسر عمل قلمداد می سازند و این مبلغ از كیسه ی دولت خارج می شود. و حال آنكه اگر این خالصجات در دست مردمی باشد كه حاصل آنها را از خود بدانند و مزاحمت و كشمكش های عمال دولت و «تحصیلداران دیوانی» را نداشته باشند، به آبادی و ازدیاد محصول می پردازند و بهای این خالصجات در نتیجه ی دلسوزی صاحبان محصول، دو برابر خواهد شد. او بهای خالصجات را در زمان خود، دو كرور تومان برآورد می كند و افزایش آنها را در صورت اجرای پیشنهاد خود به چهار كرور تومان پیش بینی می نماید.

در نتیجه ی این افزایش محصول و آبادی املاك، منافع ملك افزوده میشود و تمول ملك افزایش خواهد یافت. ظاهرا بدایع نگار كتابچه های دیگری نیز نوشته است. چه، كتابچه ی مداخل و مخارج را كتابچه ی پنجم نام می برد. و اگر تمام آنها در دست بود، می توانستیم به تمام افكار اقتصادی او پی ببریم، ولی به آنچه در همین سه كتابچه ذكر شده است، اگر نظر افكنیم، اصول افكار او را می توان بشرح زیر خلاصه نمود:

1. لزوم پیشرفت كشور از نظر اقتصاد.

2. استخدام كارشناسان خارجی برا آموختن فنون مختلف به مردم كشور.


3. لزوم انتشار اسكناس.

3. جمع آوری زر و سیم در دست دولت به منظور ایجاد اعتبار.

5. رواج پولهای مسی و برنجی به جای سكه های طلا و نقره (مقدمه ی انتشار اسكناس).

6. لزوم امنیت و برقراری عدالت برای پیشرت امور اقتصادی.

7. آنچه در مسائل اقتصادی مورد نظر است «مداخل مصنوعی و اختراعی» است.

8. افزایش بها در كالاها از راه زراعت و صناعت و تجارت حاصل می شود.

9. لزوم صرف نظر كردن از مخارج «انحطاطی و انتقاصی».

10. لزوم توجه به كشاورزی و پیشه و هنر و بازرگانی.

11. لزوم تربیت نیروی اسنانی.

12. لزوم تهیه ی آمارهای دقیق برآوردن نیازهای مردم.

13. لزوم همكاری صمیمی بین دولت و مردم در امور اقتصادی.

14. لزوم دخالت دولت در امور اقتصادی و ایجاد كارخانه ها و واگذاری آنها به مردم.

15. لزوم واگذاری خالصجات به مردم.

16. ایجاد بانك، ایجاد كارخانه ها، ایجاد راهها و پلها و غیره مسائلی است كه در ضمن مطالب خود به آنها اشاره كرده است.


[1] دفتر نشر ميراث مكتوب مصمم است با جمع آوري آثار وي، آنها را در مجموعه اي منتشر سازد. ان شاء الله.

[2] راهنماي كتاب، سال 20، شماره ي 11 و 12، صص 909 - 906.

[3] نقل از سياستگران دوره ي قاجار، خان ملك ساساني، صص 123 -103.

[4] مجله ي يغما، سال 18، شماره ي 7 8 ص 409.

[5] مرات البلدان ج 1344 /2 چ دوم، امير كبير.

[6] راهنماي كتاب، سال 20، شماره ي 11 و 12، صص 909 - 206.

[7] مجله ي يغما، سال 18، شماره ي 8، ص 406.

[8] همان ص 409؛ الذريعه 113/14؛ مرآت البلدان ج 1178 /2، روزنامه ي وقايع اتفاقيه در 23 شعبان 1271 ه. ق نوشت: در سال گذشته در روزنامه ها اعلام شد كه بر حسب ميامن وجود اقدس شاهنشاهي به بركت تربيت جناب جلالت ماب اشرف ارفع صدر اعظم توفيق خداوندي شامل روزگار عاليجاه ميرزا محمد ابراهيم نواب بدايع نگار گشت تا كتاب مستطاب شرح ابن ابي الحديد بر نهج البلاغه به اهتمام تمام و مخارج زياد در دارالطباعه تهران طبع شد. اين كتاب به همه جهت 140 هزار بيت كتابت دارد. و از قرار هر هزار بيت دهشاهي كه هر دو جلد، هفت تومان شود.

[9] اين رساله در مجله ي راهنماي كتاب، شماره ي 18، ص 849 - 835 تحت عنوان «روزگار يك اهل قلم در دوره ي قاجار» به كوشش هما ناطق و اصغر مهدوي چاپ شد.

[10] رساله ي دخل و خرج به كوشش محسن صبا در مجموعه ي هفتاد مقاله ج 205 - 199/1 در سال 1369 ه. ق توسط انتشارات اساطير چاپ شد.